میخواره. (ناظم الاطباء). شرابخوار. می خوار. می گسار. شرابخواره. باده نوش. باده خوار. باده کش: باده نوشان درآمدند بجوش در و دیوار برکشید ندا. (منسوب به ناصرخسرو). در مجلس بزم باده نوشان بسته کمر و قبا گشاده. سعدی (بدایع). باده نوشی که درو روی وریائی نبود بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست. حافظ
میخواره. (ناظم الاطباء). شرابخوار. می خوار. می گسار. شرابخواره. باده نوش. باده خوار. باده کش: باده نوشان درآمدند بجوش در و دیوار برکشید ندا. (منسوب به ناصرخسرو). در مجلس بزم باده نوشان بسته کمر و قبا گشاده. سعدی (بدایع). باده نوشی که درو روی وریائی نبود بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست. حافظ
دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان. واقع در 11هزارگزی باختر قصبۀ اسدآباد. سکنۀ آن 347 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان. واقع در 11هزارگزی باختر قصبۀ اسدآباد. سکنۀ آن 347 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
صوت و نفس و خوانندگی و گویندگی را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). صوت و خوانندگی و گویندگی. (ناظم الاطباء) (هفت قلزم). ساز و نغمه و نقاره. (فرهنگ ضیاء). صوت و صدا. (فرهنگ دساتیر از آنندراج). رجوع به بادآهنگ شود
صوت و نفس و خوانندگی و گویندگی را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). صوت و خوانندگی و گویندگی. (ناظم الاطباء) (هفت قلزم). ساز و نغمه و نقاره. (فرهنگ ضیاء). صوت و صدا. (فرهنگ دساتیر از آنندراج). رجوع به بادآهنگ شود
فروشندۀ باده. می فروش. خمرفروش. خمار. شرابی. نبّاذ. شراب فروش: در حیرتم از باده فروشان کایشان زین به که فروشند چه خواهند خرید! خیام. کرده ام توبه بدست صنم باده فروش که دگر می نخورم بی رخ بزم آرائی. حافظ. سرّ خدا که عارف سالک بکس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید. حافظ. آمد افسوس کنان مغبچۀ باده فروش گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده. حافظ. تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت. حسین ثنایی (از آنندراج)
فروشندۀ باده. می فروش. خمرفروش. خمار. شرابی. نَبّاذ. شراب فروش: در حیرتم از باده فروشان کایشان زین به که فروشند چه خواهند خرید! خیام. کرده ام توبه بدست صنم باده فروش که دگر می نخورم بی رخ بزم آرائی. حافظ. سِرّ خدا که عارف سالک بکس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید. حافظ. آمد افسوس کنان مغبچۀ باده فروش گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده. حافظ. تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت. حسین ثنایی (از آنندراج)
می خوردن. شراب خوردن. می گساردن. میخواری. شرابخواری. میخوارگی. باده پیمائی. شرابخوارگی. می گساری. باده خواری. باده گساری کردن. باده گرفتن. باده کشیدن. باده نوشیدن. می زدن. باده خوردن. باده گساردن: وگر بجام برم دست بی تو در مجلس حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن. سعدی (بدایع). باده نوش از جام عالم بین که براورنگ جم شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی. حافظ. کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش ؟ حافظ (دیوان چ قزوینی ص 187) ، سخن بیهوده، وعده خلاف. (رشیدی). وعده دروغ
می خوردن. شراب خوردن. می گساردن. میخواری. شرابخواری. میخوارگی. باده پیمائی. شرابخوارگی. می گساری. باده خواری. باده گساری کردن. باده گرفتن. باده کشیدن. باده نوشیدن. می زدن. باده خوردن. باده گساردن: وگر بجام برم دست بی تو در مجلس حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن. سعدی (بدایع). باده نوش از جام عالم بین که براورنگ جم شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی. حافظ. کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش ؟ حافظ (دیوان چ قزوینی ص 187) ، سخن بیهوده، وعده خلاف. (رشیدی). وعده دروغ
قصبۀ مرکز ییلاقی بخش نور از شهرستان آمل. این قصبه در 60 کیلومتری جنوب باختری آمل در ارتفاع 1952 متر از سطح دریا واقع است. آب آن ازرود خانه اوزرود و یالرود و کمررود و محصول عمده آن غلات، لبنیات، باقلا، سیب زمینی و میوه های مختلف است. زمستان در حدود یکهزار تن و تابستان بیش از دوهزار تن سکنه دارد. از آثار قدیم قلعۀ خرابه ای در شمال آبادی دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
قصبۀ مرکز ییلاقی بخش نور از شهرستان آمل. این قصبه در 60 کیلومتری جنوب باختری آمل در ارتفاع 1952 متر از سطح دریا واقع است. آب آن ازرود خانه اوزرود و یالرود و کمررود و محصول عمده آن غلات، لبنیات، باقلا، سیب زمینی و میوه های مختلف است. زمستان در حدود یکهزار تن و تابستان بیش از دوهزار تن سکنه دارد. از آثار قدیم قلعۀ خرابه ای در شمال آبادی دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)